میخوام امروز صدای فریادی باشم که سالهاست توی گلوی نسل جدید، نوجوانها و تازه جوانهای این سرزمین خفه شده. صدای نسلی که به من پیام میدن، باهام حرف میزنن و میبینم چطور زیر چرخدندههای یک سیستم معیوب خانگی دارن له میشن.روی صحبت من تو این مقاله، با دشمنِ پنهان هست. دشمنی که نه توی خیابونه، نه توی سیاسته. این مقاله رو برای شما نوشتم، نوجوانهایی که بزرگترین دشمنتون، همون کسانی هستن که شبها زیر سقفشون میخوابید.
بیایید تعارفهای لوس و کلیشهای مثل کانون گرم خانواده رو بریزیم دور. این حرفها برای این نسل دیگه کار نمیکنه. اینجاییم تا واقعیتی رو بگم که خیلیها جرات گفتنش رو ندارن: بسیاری از خانوادههای امروزی، کارخانهی تولید ترس، عقده و شکست برای فرزندانشون هستن. نه جامعه، نه سیاست و نه اقتصاد؛ هیچکدوم به اندازهی، والدین نا آگاه، آیندهی این نسل تازه نفس رو نابود نکردن.
سلاحی به نام "چماق دیگران"
من از بیرون گود که نگاه میکنم، الگوی تکراری والدین سمی رو به وضوح میبینم: پیدا کردنِ یک بهانه برای سرکوب.ببینید چطور با روان بچههاشون بازی میکنن. از همون کودکی و مدرسه شروع میشه. پدر و مادری که خودشون توان والد بودن و تربیت کردن نداشتن، از معلم و ناظم برای خودشون "سگ نگهبان" ساختن.
- معلمتون گفته موهات بلنده
- مدیر گفته دیر بخوابی راهت نمیده
چرا؟ چون انقدر صعف داشتن که نمیتونستن سدِ محکم و حامی بچهشون باشن. تنها تفریحشون این بود که با اهرم فشارِ دیگران (مدرسه، فامیل، همسایه)، خلاقیت و لذتِ بچگی رو بُکُشن.
پادگانی به اسم خانه
این داستانِ غمانگیزِ نوجوانِ ایرانیه که از مدرسه به جامعه منتقل میشه. همون والدینِ نا آگاه و ...، حالا که بچهشون بزرگ شده، چماقِ جدیدی پیدا میکنن:
- مردم چی میگن؟
- فلان کار رو نکن دستگیر میشی.
- چرا مدل موهات اینطوریه؟
- این چه مانتوییه پوشیدی، چرا کوتاهه؟
- چرا شال سرت نیست مردوم چی میگن؟
این والدین، خدایگانِ تولیدِ ترس هستن. کسانی که به جای اینکه بالِ پرواز باشن، تبدیل شدن به مامورینِ زندانِ خانگی. خودشون با کوهی از ترس زندگی کردن و حالا میخوان این میراثِ شومِ تو سری خور بودن رو به نسل جدید هم تزریق کنن.
دیکتاتوریِ خانگی
سؤال من از موضعِ یک ناظر اینه: شما روی چه حسابی صلاحیت دارید برای این نسل قانون بذارید؟والدینی که هیچوقت نیمهی پرِ لیوان رو ندیدن. نوجوانِ بدبخت سختترین دستاوردها رو میاره، میگن وظیفهت بود. خبری از تشویق نیست، اما وای به روزی که یه خطای کوچیک کنه؛ تمام عقدههای درونیشون رو سرش خالی میکنن.شما (والدین سمی) قانونگذارِ زندگیِ کی هستید؟ وقتی خودتون درک و فهم آزادی و هویت فردی رو ندارید، با چه حقی برای پوشش، تفریح و آیندهی این نسل مانع تراشی میکنید؟
این دیکتاتوریِ خالص، ریشهی اصلیِ تباهیِ این سرزمینه. من معتقدم دیکتاتوری از سیاست شروع نمیشه، از وسطِ هالِ خونهها شروع میشه.
نگاه من به آینده (مانیفست شخصی)
دیدنِ این حجم از تباهی که توسط والدین تو سراسر جامعه رقم میخوره، باعث شده شخصاً تصمیم بگیرم هیچوقت در چنین بستری خودم یه پدر نشم. چون در فرهنگِ فعلی و با این سطحِ آگاهیِ والدین، والد شدن گاهی یعنی جنایت. یعنی اضافه کردنِ یک قربانیِ دیگه به این چرخهی معیوب. پدر یا مادر شدن یعنی تبدیل به خطرناک ترین دیکتاتور و دشمن یک کودک بی گناه شدن.
تا اینجا واقعیتِ تلخِ ماجرا رو دیدی.اکثر آدمها فکر میکنن "مستقل شدن" یعنی فقط جمع کردن وسایل و اجاره کردن یه خونهی دیگه. برای همین وقتی زورِ جیبشون نمیرسه، ناامید میشن و تسلیمِ دیکتاتوریِ خونه میشن. اما اشتباه همینجاست.
این محتوا فقط برای اعضای ویژه ادامه دارد!
این تنها بخش کوچکی از مجموعهٔ تحلیلی و تخصصی ماست که فقط با فعالسازی عضویت ویژه (VIP Membership) در دسترس شما خواهد بود.
شروع سرمایهگذاری (فعالسازی عضویت)کمترین بهای دانش شما.







ارسال پاسخ