تا حالا به این فکر کردید که چرا سیستمهای رسانهای (در هر کجای دنیا)، برای ساختنِ برنامههای طنز و سرگرمی، بودجههای کلان خرج میکنن و سلبریتیهای خاصی رو بولد میکنن؟
آیا واقعاً هدفشون فقط خندوندنِ شماست؟
نه دوست من. داستان خیلی پیچیدهتر از یک خندهی سادهست. امروز میخوام تو این بخش از زاویهی یک ناظرِ بیرونی، مکانیزمِ کثیفی رو براتون باز کنم که اسمش رو میذارم: ترورِ حقیقت با گلولهی تمسخر
استراتژیِ دلقکها: کشتنِ معنا با ابتذال
من سالهاست که تلویزیون رو بوسیدم و گذاشتم کنار؛ اما تکههای وایرال شدهی این برنامهها تو فضای مجازی به چشمم میخوره و وقتی تحلیلشون میکنم، الگوی وحشتناکی رو میبینم.
سیستمهای رسانهای وقتی نمیتونن جلوی یک حقیقتِ علمی، آگاهیِ معنوی (مثل مباحث روانشناسیِ و روشنفکری های درونی) یا یک جریانِ افشاگر رو بگیرن، از استراتژیِ بیاعتبار کردن با طنز استفاده میکنن.
یادتونه ماه یا سالها پیش شومنِ معروف (مهران مدیری) برنامههایی میساخت مثل دورهمی و به ظاهر مشکلات جامعه رو نقد میکرد؟ اونجا هم دقیقاً همین بازی در جریان بود. هدف، حلِ مشکل نبود؛ هدف این بود که دردِ جامعه تبدیل به جوک و فان بشه تا دیگه کسی اون رو جدی نگیره.

چطور عمیق بودن رو مسخره میکنن؟
دقت کردید تو سکانسهای بعضی از این سریالها، هر وقت صحبت از انرژی، درونیات، حکمت یا مفاهیمِ عمیق میشه، اون دیالوگ رو میذارن دهنِ یه کاراکترِ کلاهبردار یا احمق؟
این اتفاقی نیست!
این یک تکنیکِ روانشناسیه به اسم شرطیسازی منفی.
یعنی کاری میکنن که مخاطبِ عام، به محض شنیدنِ آون آگاهی اصلی و خاص یا معنویت، ناخودآگاه یادِ اون کاراکترِ دلقک بیفته و بگه: هه! اینا همون چرت و پرتاییه که فلانی مسخره میکرد.
اینجوری بدونِ هیچ سانسورِ مستقیمی، ریشهی تفکرِ عمیق رو توی ذهنِ مخاطب میخشکونن.
تراژدیِ مخاطبِ ناآگاه (متهم اصلی)
اما بیاید روراست باشیم؛ نقدِ من بیشتر از اینکه به سازندگانِ این سیرک باشه، به تماشاچیهای اوناست.
من متعجبم از اون فرد بالغی که هنوز با ذوق و شوق میشینه پایِ این محتواهای زرد و فکر میکنه داره اثرِ هنری میبینه.
کسی که هنوز نفهمیده پشتِ هر خندهی این برنامهها، یک ایدئولوژیِ خوابکننده خوابیده، لایقِ همون وضعیتیه که توش دست و پا میزنه.
این جماعتِ خوشحال، حتی اگه تو بهترین و آزادترین کشورِ دنیا (مثل سوئیس) هم زندگی کنن، باز هم بدبخت میمونن. چون بردگی توی ذهنِ اوناست، نه توی تلویزیون. کسی که مغزش رو اجاره داده به یه سلبریتی تا براش تعیین کنه به چی بخنده و چی رو مسخره کنه، هیچوقت رنگِ آزادی و پیشرفت رو نمیبینه.
ختم کلام:
من به عنوان کسی که سالهاست رو این موارد فوکوس کردم و به این بازی های رسانه ای آگاهی دارم، بهت میگم:
هر وقت دیدی رسانههای جریان اصلی دارن با ولعِ زیاد چیزی رو مسخره میکنن، شک نکن که اون چیز، حقیقتِ خطرناکی برای اوناست.
مسخره کردن، سلاحِ کسانیه که منطق ندارن. حواست باشه به چی میخندی؛ شاید داری به طنابِ دارِ آگاهیِ خودت میخندی.
نظری ندارم! اولین نفر باشید.