حتماً برات پیش اومده، وسطِ انجام یه کار مهم، یا درست قبل از شروعش، یهو قفل میکنی. انگار یه دیوار نامرئی جلوت سبز میشه و تمام انرژیت رو میکشه. پوچ میشی. بیحس و درست همین موقع، سروکلهی اون صدا پیدا میشه. همون صدایِ آشنایِ لعنتی: «ولش کن بابا. حوصله داری؟ برو یه چرخی بزن. فردا انجامش میدی.» امروز میخوایم مچِ این صدا رو باز کنیم.
این یه مقاله نیست؛ این یه اعلامِ جنگه علیهِ اون خائنی که تو کلهی همهمون خونه کرده و فکر میکنیم مزخرفاتی که میگه دقیقا صدای خودمونه ولی یه پلشت درون ذهنمونه که هی داره وراجی میکنه و لال مونی هم نمیگیره و باید دهنشو بست.
من همیشه گفتم لحن ادبی توی سایت جایی نداره و دنبال کتابی نویسی نیستم. نوع گفتارم خودمو تو این بستری که راه انداختم پیاده سازی میکنم عزیز دل من. مخلصیم
فکر میکنه کیه؟ (دلیلِ واقعیِ این صدای «ولش کن»)
اولین و بزرگترین دروغی که این صدا به ما میگه، لحنشه. صداش شبیه یه رفیقِ دلسوزه، ولی نیست. پشتِ اون ظاهرِ به ظاهر نگران، هیچ عشقی وجود نداره. اون یه شیطونه. یه «شیطانِ خوشمشرب» که کارش اینه تو رو به سمتِ لذتهای دو زاری و زودگذر هُل بده.
اون نمیگه «نابود شو»؛ خیلی باکلاستر عمل میکنه. میگه: «استراحت کن». میگه: «یه ذره دراز بکش». دایره کلماتش هم همینه: «ولش کن»، «بیخیال»، «حوصله داری؟». همین کلماتِ ساده و بیخطر، سمیترین ابزارِ اون برای منصرف کردنِ توئه. لعنتی، خوب هم بلده کارشو. اون صدا، یه دوستِ دلسوز نیست. اون شیطونِ بی تر ادب 😂 درونِ ماست.
حملۀ نهاییِ صدای مقاومت: آخرین تلاش برای رها کردنِ کار
این خائن، همیشه در کمینه. هر وقت کاری که باید انجام بدی، براش حالگیری باشه و سودِ فوری و جذابیتی نداشته باشه، سروکلهاش پیدا میشه تا جلوی انجام دادنش رو بگیره. مقاومتش رو مثل یه لشکر میریزه تو جونت و شروع میکنه به پیشنهاد دادنِ گزینههای جذابتر:
«پاشو برو تو اینستا یه چرخی بزن»، «برو به GF یا BF خودت زنگ بزن سه ساعت بحرف»، «یه فیلم ببین» کارش همینه. اون متخصصه تو منصرف کردنِ ما از هر کاری که براش جذابیتِ لحظهای نداره. اون صدا «ما» نیستیم. اون همون شیطونیه که کنارمونه و همیشه جلوی پیشرفتِ ما رو تو تمام جنبههای زندگی میگیره. سلاحِ اصلیش، پرت کردنِ حواسِ ماست.
شیطون نه اون شیطون فیلما که تو مغز ما کردن، اون موجود آتشی با صدا کلفت و باقی چیزای کلفت وجودش؛😂 الان برای روشن شدن موضوع از لفظ شیطون استفاده کردم وگرنه همون صدای وراجی که برای همه ما آشناس.
تهِ خط کجاست؟ (گزارش از زندگیِ نکرده)
این صدا فقط نمیخواد تو امشب استراحت کنی. اون یه هدفِ خیلی بزرگتر و کثیفتر داره. خوندن، نوشتن (یا هر کارِ بزرگِ دیگهای) براش ترسناکه. هر قدمی که تو به سمتِ رشد برمیداری، برای اون حکمِ مرگ رو داره. اون میخواد تو توی همون چهارچوبِ امن و کوچیک و تکراریِ خودت بمونی. برای همین چندتا دلیلِ الکی هم برات میاره که قانعت کنه: «به این دلیل انجام نده»، «فلان ریسک رو داره». همش چرتوپرت محضه.
هعی صدائه ببند بابا، هر صدایی که بگه نکن من میکنم البته منظورم انجام میدم هر کاری که اون صدا میگه انجام نده. لطفا زیر 18 سال مقاله های منو نخونید 😂
این مقاومت، پشیزی بیشتر ارزش نداره. اون صدا، «ما» نیستیم عزیز دل من. اون یه صدای ترسو و پلشته که از بزرگ شدنِ ما وحشت داره. ما فقط اشتباهی بهش قدرت دادیم و بهش برچسبِ «خودم» رو چسبوندیم، در حالی که اون یه غدهی سرطانی بیشتر نیست.
پس از امشب، هر وقت اون صدا تو گوشِت گفت «ولش کن»، بدون که این یه پیشنهادِ دوستانه نیست. این اعلامِ جنگ از طرفِ دشمنته و بهترین جواب بهش اینه که تو دلت بگی: «تازه شروع شد.»
ارسال پاسخ